جدول جو
جدول جو

معنی سما گر - جستجوی لغت در جدول جو

سما گر
رقاص
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سمن گل
تصویر سمن گل
(دخترانه)
گل یاسمن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سمن بر
تصویر سمن بر
(دخترانه)
آنکه اندامی سفید و لطیف چون سمن دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سماکار
تصویر سماکار
خدمتکار میخانه، سبوکش میخانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نمازگر
تصویر نمازگر
آنکه نماز بخواند، نمازگزار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سفالگر
تصویر سفالگر
کسی که ظرف های سفالی می سازد، سفال ساز، کوزه گر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آمارگر
تصویر آمارگر
کسی که مامور گردآوری، بررسی و تحلیل داده ها است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سمن بر
تصویر سمن بر
کسی که بدنی لطیف، سفید و خوشبو دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیم گر
تصویر سیم گر
کسی که آلات و ادواتی از نقره می سازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمان گر
تصویر کمان گر
کسی که کمان درست کند، کمان ساز
فرهنگ فارسی عمید
(یَهْ گَ)
محیل ظالم. فاجر:
زآنکه این مشتی دغل باز سیه گر تا نه دیر
همچو بید پوده می ریزند در تحت التراب.
عطار.
سیه چشم و سیه زلف و سیه دل
سیه گر بود پوشیده سیاهی.
عطار
لغت نامه دهخدا
(سْ / سِ گَ)
صانع آسمان. خالق سماء:
همی دانم که جور است این ولیکن
ندانم زآسمان یا زآسمانگر.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(گَ)
مأمور انجام کارهای آمار. مأمور احصائیّه. (فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
(بَ مَ / مِ گَ)
این کلمه مرکب است از بسمه (باسمه) ترکی و گر فارسی. آنکه بر جامه ها نقوش قالبی چوبین و جز آن زند. بسمه چی. رجوع به بسمه چی شود.
لغت نامه دهخدا
(کَ گَ)
دهی از دهستان لاله آباد بخش مرکزی شهرستان بابل است و 155 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سمن بر
تصویر سمن بر
بدنی لطیف و سفید و خوشبو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمانگر
تصویر کمانگر
کمان ساز، کماندار: (کمانگر که جانم شد او را نشان ستم میکشد دل از و هر زمان)، (طاهر وحید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنا گر
تصویر بنا گر
والاد گر سازنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمارگر
تصویر آمارگر
آنکه ماء مور انجام دادن امور مربوط به آمار است ماء مور احصائیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسمانگر
تصویر آسمانگر
صانع آسمان، خالق سما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رثا گر
تصویر رثا گر
مرثیه خوان، مرثیه گوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یغما گر
تصویر یغما گر
تاراجگر
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که در آب شنا کند آبورز آشناور سباح جمع شناگران. یا شناگران. راسته ای از جانوران پستاندار گرفته اند و ساختمان بدن آنها با که با زندگی دریایی خو زندگی در آب سازش یافته است قطاسها آب بازان
فرهنگ لغت هوشیار
ژنکه نمازخواند نمازکن نمازگزار مصلی: درقران ذکرنمازگران مومنان فراوان کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرا ئر
تصویر سرا ئر
جمع سریره، رازها نهانی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سره گر
تصویر سره گر
ناقد، صراف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سما کار
تصویر سما کار
خدمتکار شرابخانه سبو کش میخانه، مطلق خدمتکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمافور
تصویر سمافور
آلتی جهت فرستادن پیام با دادن علامتهای غیر قابل رویت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمادیر
تصویر سمادیر
کم بینی دید ناتوان، سایه واره ها آنچه پیش چشم آید در مستی و گیجی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفت گر
تصویر سفت گر
کسی که مروارید و مرجان و مانند آن را سوراخ کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفالگر
تصویر سفالگر
کسی که ظروف سفالین سازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمارگر
تصویر آمارگر
((گَ))
آن که مأمور انجام دادن امور آمار است، مأمور احصائیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سماکار
تصویر سماکار
((سَ))
خدمتکار، خدمتکار میخانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سفت گر
تصویر سفت گر
((سُ. گَ))
کسی که مروارید و مرجان و مانند آن ها را سوراخ کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سفالگر
تصویر سفالگر
((سُ گَ))
کسی که ظروف سفالین سازد
فرهنگ فارسی معین